از آن روزی که اینترنت بنا شد زن خونه ز مرد خود جدا شد نه چای آماده و نه استکانی دریغ از پختن یک لقمه نانی سر صبحی که پی جو تا سحرگاه موبایلش روشنه هر گاه و بی گاه گهی اینترنت و واتس آپ و گه چت پیامک میزنه این خط به اون خط خیالش نی بچه ش داره میمیره خوراکش خورده یا اینکه نخورده خیالش نی که مردش خسته و زار میاد خونه شبانگاهان سر کار سرش توی موبایلش هی میخنده پیامک میزنه خالی میبنده بجای همدمی با مرد خونه موبایلا روز و شب همدمشونه الهی این موبایلا را تو بشکن دل بیچاره ی مردا رو نشکن قدیما مرد و زن همراه و همدل حالا همدم شده خط ایرانسل الهی کابل اینترنت جدا شه موبایلا از دست زن ها رها شه از آن روزی که این تانگو بنا شد زن خونه ز مرد خود جدا شد