#ادواردو #برش_کتاب پدرش کمی خم می‌شود طرف ادواردو و با لحنی راز‌آلود می‌پرسد: – #دوستش_داری؟ چشمان ادواردو برق می‌زند. -اوهوم. -خیلی وقت است می‌شناسی‌اش. -توی این سفر بیشتر باهاش آشنا شدم…تقریبا هر شب با هم خلوت می‌کنیم. -ایتالیایی است یا امریکایی؟ ادواردو شانه بالا می‌اندازد انگار که بگوید مهم نیست یا معلوم نیست. -اسمش چیست؟ - #قرآن. پدر ادواردو کمی جا می‌خورد. چیزی نمی‌فهمد. @lahazate_talaei_ketabkhani