«وسط یک روز خسته کننده ، همونجا که به دیوار تکیه دادم و نور طلایی گنبد روی صورتم منعکس شد ، همونجا که دوربین به دست در حال عکاسی بودم و یکهو در میان جمعیت ، دختر بچه ای زیر عبای مادرش به من زل زده بود در حالیکه باد موهای بلندش رو تکون می داد،همین جزییات بسیار کوچک،در لحظه تونست حال دلم رو دگرگون کنه..»