قسمت سوم و آخر..
در همین زمان شوروی ها نامه ای به میرزاکوچک خان نوشتند و گفتند:
«میرزاکوچک خان، ما حاضریم به شما و یارانت کمک کنیم تا انگلیسی ها را از ایران بیرون کنی»
میرزا و دوستانش کمی فکر کردند و در نهایت با کلی شرط و شروط پذیرفتند با آن ها همکاری کنند. هر چه زمان می گذشت نارضایتی میرزا کوچک خان بیشتر می شد، یکی از روزها یارانش را جمع کرد و به آن ها گفت:
«حتما خودتان هم متوجه شدید شوروی ها هدفشان یاریِ ما نیست ، آن ها هم فرقی با انگلیسی ها ندارند و هدفشان از کمک فقط سودجویی خودشان است . هر چقدر به آن ها تذکر دادم که خطا نکنند فایده ای ندارد، از حالا به بعد همکاری ما با آن ها قطع می شود. »