🔹هارون الرشید به بهلول گفت: می خواهی که وجه معاش تو را متکفل شوم و مایحتاج تو را از خزانه مقرر سازم تا از فکر آن آسوده شوی؟ 🔸بهلول گفت: اگر سه عیب در این کار نبود، راضی می شدم؛ ➊👈آنکه تو نمی دانی به چه محتاجم، تا آن را از برای من مهیا سازی ➋👈اینکه نمی دانی چه وقت احتیاج دارم تا در آن وقت، وجه را بپردازی ➌👈آنکه نمی دانی چقدر احتیاج دارم تا همان مقدار بدهی 🔹ولی خداوند تبارک و تعالی که متکفل است این هر سه را می داند آنچه را محتاجم ،وقتی که لازم است و به قدری که احتیاج دارم می رساند 🔸ولی با این تفاوت که تو در مقابل پرداخت این وجه، با کوچکترین خطایی ممکن است مرا مورد خشم و غضب خود قرار دهی .