یه بار میخواستیم با چند تا رفیقا بریم بیرون سر شب بابای یکی از بچه ها زنگ زد گفت حمید بابا کجایی؟!
گفت میخوایم بریم بیرون
باباش گفت زود بیا خونه کار واجب دارم باهات
من دنبالش رفتم تا رسیدیم دم خونه شون باباش یه پلاستیک زباله آورد گفت اینو بذار سر کوچه بعدش هر جا میخوای بری برو :)😂😂😂
.