روزی حیف نون وارد یک آسیابِ گندم شد دید آسیاب به گردنِ الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود 🔔 از آسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟ آسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند... حیف نون دوباره پرسید: خُب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟ آسیابان گفت: خواهشاً این عوضی بازی هارو به الاغ یاد نده😂😂😂