مردی داشت از خیابان رد میشد، صدایی گفت: ایست! 😳 او ایستاد، همان لحظه آجری جلوی پاش افتاد. نفس راحتی کشید و به راه افتاد. تا خواست از خیابون رد بشه باز همان صدا گفت: ایست! همان لحظه ماشینی با سرعت از جلوش رد شد. او پرسید: تو کیستی؟ ندا آمد: فرشته نگهبانت! گفت: پس وقتی من داشتم ازدواج می کردم، تو كدوم گوري بودي؟؟!!!! گفت خبر مرگم دو دقیقه رفتم دستشویی آمدم دیدم گند زدی به زندگیت😭😂 ہ‌آباد ❢ ❥ •●❥JOiN👇🏼 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Jõıň ⇄☞ @LatifehAbad ←•→