هدایت شده از تبلیغات عجایب
خاطرات یک زن زندانی... شوهرم دکتر بود هفته ای یک شب منو به زور میفرستاد خونه مادرش تا پیشش بمونم ولی خودش نمیومد، یه روز بهش مشکوک شدم و یواشکی برگشتم خونه اما با چیزی که دیدم بالا آوردم و عق زدم چون اون داشت.. https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 روایتی واقعی👆🏻