⭐️🌈 دوست دنیا به اهل خویش ترحم نمی کند آتش امان نمی دهد آتش پرست را دست از جهان بشوی که اطفال حادثات افشانده اند میوه این شاخ پست را از هر ترنمی دلش از جای می رود هر کس شنیده است ندای الست را ‍ نقل است که ابراهیم نشسته بود. مردی نزدیک او آمد، گفت: ای شیخ! من بر خود بسی ظلم کرده ام. مرا سخنی بگوی تا آن را امام خود سازم. ابراهیم گفت: اگر قبول کنی از من، شش خصلت نگاه داری، بعد از آن هرچه کنی زیان ندارد. اول آن است که چون معصیتی خواهی که بکنی روزی وی مخور.. گفت: هرچه در عالم است رزق اوست، من از کجا خورم؟ ابراهیم گفت: نیکو بود که رزق او خوری و در وی عاصی شوی! ؟ دوم چون خواهی که معصیتی کنی، جایی کن که ملک او نبود. گفت: این سخن مشکلتر بود، که از مشرق تا به مغرب بلاد الله است. من کجا روم؟ گفت: نیکو نبود که ساکن ملک او باشی و در وی عاصی شوی؟ سوم چون خواهی که معصیتی کنی، جایی کن که او تو را نبیند. گفت: این چگونه تواند بود؟ او عالم الاسرار است و داننده ضمایر است. ابراهیم گفت: نیک باشد که رزق او خوری، و ساکن بلاد او باشی، و در نظر او معصیتی کنی. در جایی که تو را بیند!؟ چهارم گفت: چون ملک الموت به نزدیک تو آید بگوی مهلتم ده تا توبه کنم. گفت: او این سخن از من قبول نکند. ابراهیم گفت: پس قادر نیی که ملک الموت را از خود دفع کنی، تواند بود که پیش از آنکه بیاید توبه کنی؟ و آن این ساعت را دان و توبه کن. پنجم چون منکر و نکیر بر تو آیند هر دو را از خویشتن دفع کن. گفت: نتوانم. گفت: پس کار جواب ایشان آماده کن، ششم آن است که فردای قیامت گناه کاران را فرمایند که به دوزخ برید، تو بگو که من نمی‌روم. گفت: تمام است آنچه تو بگفتی. و در حال توبه کرد و بر توبه بود شش سال تا از دنیا رحلت کرد. عطار » تذکرة الاولیاء » ذکر ابراهیم بن ادهم... ⭐️🌈 @laylatolghadrnoor