«واقعاً با اطلاعاتی که به من میرسد از جهات مختلف، نسبت به
تبلیغ نگرانم!»
۲۱ تیرماه ۱۴۰۲
🔸این جمله مرا میخکوب کرد. باور نمیکردم با این همه مراکز حوزوی که دغدغۀ تبلیغ دارند و برنامۀ ثابت روحانیون، سفرهای تبلیغی است، هنوز پای تبلیغ لنگ بزند.
یکی از دوستان بعد از اینکه برای اولین بار تبلیغ رفته بود میگفت: «همیشه از غر زدن مداوم روحانیون از چرتزدن مردم یا نیامدن جوانها پای منبر عصبانی میشدم. میخواستم منبری بروم که برای پیر و جوان این روستا جذابیت و تازگی داشته باشد. اهالی پیش پایم گوسفندی قربانی کردند و دیدم حیوان زبانبسته را نادرست ذبح میکنند. تصمیم گرفتم ابتدای منبرم احکام ذبح بگویم. تازه شروع کرده بودم که متوجه پچپچهای حاضرین با یکدیگر و نگاههای پرسانشان شدم. پایین که میآمدم برای شنیدن هر حرفی آماده بودم. چند جوان جلو آمدند و در کمال تعجب به خاطر احکام ذبح تشکر کردند. بعد از پرس و جو فهمیدم هر مبلّغی که به آن روستا رفته، از ابتدای توضیحالمسائل شروع میکرده و دهه که تمام میشده نهایتاً به غسل و وضو میرسیدهاند. حالا احکامی که من میگفتم برایشان تازه و جذاب شده بود چون روی منبر چیزی یاد گرفته بودند که در زندگی روزانه هم به کارشان میآمد. مشکل این بود روحانیون روستاهای اطراف از دستم ناراحت بودند: مردم از روستاهای دیگر هم به مسجد ما میآمدند و روضههایشان خلوت شده بود!»
حالا که رهبر حکیم انقلاب روی تبلیغ تأکید کردهاند، پیشنهاد میکنم مبلغین عزیز با مسائل مربوط به کشاورزی و دامداری شروع کنند. چه اشکالی دارد فوائد و نحوهٔ کاشت نهال را با عنایت به آیات و روایات برای مردم بازگو کنیم؟! چرا از توصیههای اسلام دربارۀ مدیریت و بهرهبرداری از محیطزیست و طبیعت نمیگوییم تا کام مردم از مطالبی که حیات را برایشان گوارا میکند، شیرین شود و به جای اینکه از اسلام فقط چیزکی بدانند، مسلمان زندگی کنند؟!
🌀
#چرخه_حیات
🇮🇷
@LC360IR