. 🚦چراغ راهنمایی امروز با عجله داشتم خودم را به دانشگاه می‌رساندم و کلاسم دیر شده بود، ناگهان به چهارراهی پر از ترافیک رسیدم. برق قطع شده بود و چراغ‌های راهنمایی خاموش... با خودم گفتم: «الان باید کلی معطل شوم.» اما درست همان لحظه، صحنه‌ای دیدم که شیرینی اش هنوز در روحم جاریست. سه نوجوان با دوچرخه‌هایشان از راه رسیدند. بی‌هیچ درنگی، با هماهنگی عجیب و احساسی از مسئولیت که انگار سال‌ها برای چنین لحظه‌ای تمرین کرده بودند، اطراف چهارراه پراکنده شدند. با دستانی مطمئن و حرکاتی منظم، ماشین‌ها را هدایت کردند. انگار فرماندهان کوچک شهری شده بودند که نظم را به هرج و مرج هدیه می‌دادند. یک موتورسوار هم که انگار دلش با این حرکت گرم شده بود، موتورش را کنار زد و تحت هدایت آن‌ها به کمکشان آمد. شگفت‌انگیز بود که چطور در عرض چند دقیقه ترافیک، بهتر و روان‌تر از وقتی که چراغ‌ها روشن بود، جریان پیدا کرد. کاش موبایلم شارژ داشت و می‌توانستم این لحظه‌ی درخشان را ثبت کنم. اما حتی بدون عکس، این تصویر در ذهنم حک شد: نوجوانانی که نقششان را در زمان مناسب درک کردند و مسئولیت را بی‌هیچ چشم‌داشتی پذیرفتند. دیدن این صحنه یادم انداخت که امید در دل همین نسل نوجوان زنده است. همین‌ها هستند که با رفتارشان حال آدم را خوب می‌کنند و دل را روشن. امروز، چهارراه بی‌چراغ، برایم چراغی شد برای ایمان به آینده. برای ایمان به نوجوانانی که پشتمان به بودنشان گرم است😊 . _✨🌺✨_____ کانال لذت یادگیری: 🌐https://eitaa.com/learning_enjoyable 🍃 .