『☕️』 یکباره فیلم آن لحظات را دیدم.. نیت درونی من مشغول صحبت بود! من با خودم می گفتم: خیلی کار مهمی کردم.. اگر جای پدر و مادر این بچه بودم به همه خبر می دادم که یک جوان به خاطر فرزند ما خودش را به خطر انداخت. 💥اگر من جای مسئولین استان بودم یک هدیه حسابی تهیه می‌کردم و مراسم ویژه می گرفتم اصلا باید خبرنگاری ها و روزنامه ها با من مصاحبه کنند.. ❄️خلاصه فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد، روزنامه‌ها با من مصاحبه کردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند. ✨جوان پشت میز گفت: اول برای رضای خدا کار کردی اما بعد خرابش کردی! آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی درسته؟ 🍂گفتم راست می گویی.. همه اینها درست است. بعد با حسرت عظیمی گفتم: چه کار کنم دستم خیلی خالیه. ☘جوان پشت میز گفت:خیلی ها کارهایشان را برای خدا انجام می‌دهند اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضی ها کارهای خالصانه را در همان دنیا نابود می‌کنند! 🌾حسابی به مشکل خورده بودم.. اعمال خوبم به خاطر شوخی ها و صحبت های پشت سر مردم و غیبت‌ها نابود میشد و اعمال زشت من باقی می ماند. 🍃البته وقتایی که یک کار خالصانه انجام داده بودم همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت می‌شد،چرا که در قرآن آمده بود: ان الحسنات یذهبن السیئات..کارهای نیک گناهان را‌ پاک میکند. 🌿زیارت های اهل بیت در نامه عمل من بسیار تاثیر مثبت داشت.البته زیارت های با معرفتی که با گناه آلوده نشده بود. 🌕اما خیلی سخت بود! هر روزِ ما دقیق بررسی و حسابرسی می‌شد کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت. 🍀به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم اواسط دهه هشتاد! 🥀 یکدفعه جوان پشت میز گفت: به دستور آقا اباعبدالله الحسین ۵ سال از اعمال شما را بخشیدیم و این ۵ سال بدون حساب طی می شود. 💥با تعجب پرسیدم یعنی چی؟ گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی می ماند. ❄️نمیدانید چقدر خوشحال شدم.۵ سال بدون حساب و کتاب!! گفتم: علت این دستور آقا برای چه بود؟ 🍀 همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند.. 📌بازنشر خودتون رو در این کارخیر شریک کنید ادامه دارد... التماس دعا🍃 ⚘بازنشر فراموش نشه خودتون رو در این کارخیر شریک کنید ♥❧ ♥❧  ┄┄ ┉┉┉•••◂ 𖦹🌸🌙🌸𖦹▸•••┉┉┉ ┄┈ 「⃢🦋→ https://eitaa.com/life_tayebeh