داستانک بخونیم در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می‌ماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این‌ همه عظمت را ندارد. ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمی‌کند، دائم جلو می‌تازد. میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی‌شناسد و می‌خواهد از شوق بال در آورد. این است "رسم رفاقت..." در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم... https://eitaa.com/lkman14