چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش ؟_تا_به_شرح_عرضه_دَهَم که چه می‌کشد از روزگارِ هجرانش زمانه از ورقِ گُل مثالِ رویِ تو بست ولی ز شرمِ تو در غنچه کرد پنهانش تو خفته‌ای و نشد را کرانه پدید تبارک الله از این رَه که نیست پایانش جمالِ کعبه مگر عذرِ رهروان خواهد که جانِ زنده سوخت در بیابانش ؟ نشان یوسفِ از چَهِ زَنَخدانَش بگیرم آن سرِ زلف و به دستِ خواجه دهم که سوخت بی‌دل ز مکر و دستانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/950 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈