³⁵ از تیپش خوشم نمی آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شیش جیب پلنگی گشاد میپوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اُورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روز شانه اش، شبیه موقعِ اعزامِ رزمنده های زمان جنگ! وقتی راه میرفت کفشهایش را روی زمین میکشید. اِبایی نداشت در دانشگاه، سرش را با چفیه ببندد. -کتاب قصه دلبری:)) «شهیدمحمدحسین محمدخانی» 🆔. @m_a_h_d_a_v_i_1400