💠 مجتبی زنگ زد که قم جایی برای اسکان سراغ داری؟ دوست طلبه‌ای را می‌شناختم. زنگ زدم. سوئیتی سنجاق‌شده داشت ویژه زوار. اربعینی‌طور برخورد کرد. مجتبی و طلبه را به هم وصل کردم. شب زنگ زدم ببینم رسیده‌اند یا نه. _ داریم میریم تهران. _ برا چی‌چی؟ _ نماز عید پشت سر آقا بخونیم! _ خب برید حرم حضرت معصومه! _ نماز آقا یه‌چیز دیگه‌س! _ خب شب برید قم بخوابید، بعد نماز صبح برید تهرون! _ ریسکه، شاید به شلوغی بخوریم و به نماز نرسیم! _ تهرون جاخواب دارید؟ _ پیگیرم! مجتبی با یک پراید خسته مدل ۸۶ ریپوی دورخورده، با سه تا بچه قدونیم‌قد، ۸۰۰ کیلومتر راه کوبید رفت تهران، شب تا صبح آواره شهر غریب شد که به این نماز برسد. این عکس پر است از مجتبی! پر است از قصه آدم‌هایی که خودشان را به این صف رسانده‌اند. مانده هنوز که بنشینند و آنالیز کنند و بفهمندشان! ✍️ 🆔 @m_ali_jafari