چه اشکال دارد در آیینه ها جمال خدا را زيارت كنيم؟ مگر موج دريا ز دريا جداست چرا بر «يكي» حكم «كثرت» كنيم؟ پراكندگي حاصل كثرت است بياييد تمرين وحدت كنيم «وجود» تو چون عين «ماهيت» است چرا باز بحث «اصالت» كنيم؟ اگر عشق خود علت اصلي است چرا بحث «معلول» و «علت» كنيم 🔹در باب وجود شناسی و الاهیات عرفانی این بخش از یکی از اشعار در توضیح وجود و مسائل مربوط به آن مثل وحدت وجود بسیار روان با زبان مخاطب امروزی است. معمولا اساتید فن در توصیح و تفهیم این امر غامض دچار رنج و لکنت هستند. امری که ذهن را به حیرت دچار میکند، قلب را سر شوق می آورد و ذهنیتی نو خلق میکند. و مبالغه نیست اگر بگوییم این فهم از جهان شناسی که فیلسوفان و عارفان مسلمان کشف و ملاصدرا به اوج رساند انسان را به رقص در می آورد. 🔸انسان غربی و مدرن غرق در کثرات و دچار تحیر و سرخوردگی است با ذهن و روحی ، خسته و مشوش، جهان و جهان بینی متکثر انسان غربی را مقایسه کنید با انسان شرقی و مسلمان موحد که کثرات از عالم ذهن و عین ش حذف و به وحدت در جهان و جهان بینی رسیده، در بیرون و درون او جایگاه ویژه ای یافته و بدور از جلوات کثیره به ذهن و قلبی آرام نایل و در مسیر عالم صیر و حرکت دارد. 🔹 این حالت که انسان اعتبار محض است و اصولا بالاصاله نیست، هستیش از هستیِ هستی بخش است و حرکتش در مسیر آن هستی، وحدت اجتماعی تمدنی این انسان هم وحدت وجودی است. انفجاری رخ داده انکساری در اینه پدید آمده، کثرات خلق شده اند و البته تمام این کثرات جلوه از ذات هستی بخشند. 🔸در این سیر انسان هضم و حتی حذف شده و هر چه هست آن حقیقت است که سرسلسه جنبان عالم و مبدا فیض و حقیقت عشق است که عاشق و معشوق و عشق همه اوست و آنچه ما مبتلایش می‌شویم از عشق حقیقی و بعضا مجازی اوست بر روی زمین، آنکه اول و آخر، ظاهر و باطن همه چیز است و منشا هست و استمرار حیات ما از اوست. این برداشت از جهان، انسان و تمدنی دیگر خلق میکند با مسیر و حرکتی متفاوت که منشا حوادثی در عالم است ✍ @m_amin_rezai