فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نامه ای به خانم سال۸۲ سه سال صبحانه را روی نیمکت کلاس وداخل انباری مدرسه خوردم چون ساعت ۵ صبح با اتوبوسی که به شهر میرفت به روستای کناری میرفتم و منتظرم می ماندم تا مدرسه شروع شود، بعدظهرها هم ۵کیلومتر را پیاده بر میگشتم، از همان نوجوانی که بخاطر درس خواندن در شهر هزار کیلومتر از خانواده ام دور بودم، تمام زندگی و دغدغه ام شد که برای انقلاب کاری کنم، حالا هم اگر در هپکو اراک فریاد میزنم، در راهپیمایی ها در حمایت از مستضعفین پلاکارد به دست میگرم، در مجازی تحلیل مینویسم، سخنرانی میکنم و...همه برای همان دغدغه هست، انقلاب و آرمان های ۵۷ بماند. چند روزی است آمدم روستا کمک پدر، دیشب با خانواده برنامه زاویه را میدیم، با حرارت از دغدغه های انقلابی تان میگفتید تا رسیدید به اینکه چون یک مدرسه خوب برای آقازاده تان پیدا نکردید و مجبور شدید یک مدرسه تاسیس کنید! نمیدانم وقتی این حرف شما را پدر من شنید با خودش چه گفت، شاید گفته باشد پس چرا من نتوانستم مدرسه تاسیس کنم تا پسرم آن همه سختی نکشد؟ خانم شما و آقازاده تان فریدالدین به اسم خدمت انقلاب بنگاه اقتصادی تاسیس کردید! غصه نخورید انقلاب را بچه های محروم حفظ کردند و میکنند، شما به فکر تاسیس مدرسه های بهتر برای نوه های خود باشید ✍ https://eitaa.com/Rezai_analyzer