d3093c3408e1ebd3df0dc57932e880d7.mp3
8.5M
ظهر عاشورا شد در سراشیبی گودال تک و تنها شد نیزه ای بالا رفت وَ چه دشوار میان دو سه نیزه جا شد شمر از راه رسید آسمان تیره شده قائله ای بر پا شد سینه اش سنگین شد چشم ارباب به یک خنجر تشنه واشد جسم را برگرداند اولین ضربه که زد قامت زینب تاشد بدنش می لرزید سر جدا بود که از سینه ی آقا پا شد سر که شدقسمت شمر غارت خیمه ی او سهم حرامی ها شد بوی مادر آمد همه ی دشت پر از ناله ی وا اماه شد کفنت را بردند گرگ ها یوسف من پیرُهنت را بردند نیزه دارانِ سپاه با سرِ نیزه تمام بدنت را بردند ♦️کارخانه تولید محتوای مذهبی http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa