خلیفه دوم در واپسین روزهای زندگی خود، برای تعیین خلیفه شورایی رو تشکیل داد که ۶ عضو داشت و قرار بر این بود که از دل این شورا، خلیفه تعیین بشه.
اعضای شورا این افراد بودند که هریک گویا امکان داشت خلیفه بعدی بشه: امیرالمؤمنین، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص.
همچنین در قوانین این شورا گفته شد:
اگر ۴ نفر یک رای داشتند، رای ۴ نفر مقدم است و اگر مساوی شدند، رای گروهی برتر است که
عبدالرحمن بن عوف در آن است.
شورا مذاکرات زیادی کردند و نتیجه بین امیرالمؤمنین و عثمان مردد شد؛ قرار شد عبدالرحمن رای نهایی دهد چون رای سه نفر، امیرالمؤمنین بود و رای دو نفر عثمان و این رای عبدالرحمن بود که طبق قانونی که خلیفه گذاشته بود، تعیین کننده بود و در سبد هرکسی قرار میگرفت، او خلیفه آینده بود.
زمانِ دست دادنِ عبدالرحمن فرارسید و عبدالرحمن گفت: من امروز با کسی دست میدهم که بر سنت خدا و پيامبر و شیخین (دوخلیفهسابق) عمل کند؛ عثمان بود که همه شروط را پذیرفت و خلیفه شد.
نکته: قرار نبود علی علیه السلام خلیفه بشن و شورا به شکلی چیدمان شده بود که علی علیهالسلام رای نیارن؛ چون وقتی عبدالرحمن -با سرسپردگی مشخصی که به جریان خلافت داره و رابطه فامیلی که با عثمان داره- رای تعیین کننده داشته باشه، نتیجه مشخصه.
اما چرا چنین شورایی برپا شد با اینکه براحتی میشد عثمان بعنوان خلیفه سوم معرفی بشه همونطور که معرفی خلیفه دوم هم براحتی آب خوردن بود و خلیفه اول برای تعیین خلیفه دوم چنین دردسری رو به راه نینداخته بود؟
تشکیل این شورا و تعیین نمادین خلیفه به واسطه شورای شش نفره چند دستاورد برای بعد از خلیفه دوم و چند دردسر برای خلافت آینده امیرالمؤمنین بوجود آورد:
اول: چهره اتوکشیده و دیپلماتیک و دور از استبدادِ جريان خلافت بازسازی شد.
دوم: احترام جريان خلافت به امیرالمؤمنین و رعایت جایگاه تعیین کننده او در این شورای نمادین، بازسازی شد.
سوم: طلحه و زبیر تا پیش از این خودشون رو شیعه علی میدونستند و جایگاه خلافت برای خودشون قائل نبودند؛ ولی بلایی که این شورا سر اون ها آورد این بود که پس از این، ذهنیت خلافت رو براشون، و همترازی اون ها با علی رو تو فکرشون متولد کرد و معاویه در ابتدای خلافت امیرالمؤمنین، میوهش رو چید و جنگ جمل رو با همین تصور که در ذهن طلحه و زبیر ساخته شده بود، به راه انداخت.
چهارم: چهره تقابلی امیرالمؤمنین با جريان خلافت شدیدتر شد وقتی که ایشون از تبعیت سیره خلفا سرباز زدند و شرط عبدالرحمن رو نپذیرفتند.
پنجم: این شورا، نه اینکه اکرام امیرالمؤمنین باشد که نتیجهای جز پایینآوردن ارزش ولیِّ منصوبِ از جانب خدا و مساوی کردن او با خیلی از شهروندهای ساده در ذهن مردم نداشت؛ و این یعنی اینکه مردم در اساسی ترین مسئله زندگی خود یعنی حکومت به دنبال خواست خدا نباشند و با ولی خدا به نگاه یک شهر ساده برخورد کنند و همین هم شد. دقیقا همان مطلوبی که جبهه انحراف به دنبال آن بود.
@m_h_motahari1