نوشته های من
تابحال عاشق شده ای؟ #عشق چیست؟! سؤالم خنده دار نیست آیا؟ اصلاً آنقَدَر واضِح است که سُؤال از چیستی د
است که به زندگی امید میدهد. وقتی که در زندگی هست، زلال نگاهش در زندگیت جاری است و صفای حضورش آینه زندگیت را جلا بخشیده است... وقتی که قله اعتماد پشتوانه زندگی تو باشد، طوفان بلا هم که سراغ زندگیت بیاید، نخواهی ترسید و سراسر وجودت نور امید جریان خواهدداشت. از لحظه ای که محبت در زندگی تو جا باز میکند، و زندگیت معنا میابد، و روز و شبت میشود، و لباس انتظار بر اندام جانت خوش قواره میاید، دیگر ناامیدی از شهر وجودت رخت بر میبندد. تو با ، حرکت خود را شروع خواهی کرد و در این حرکت، هر گاه به رسیدی و از نوشیدی، سیاهچاله یأس را ترک گفته ای با آن نخواهی داشت. عاشق ها، به اندازه بیکرانی معشوق ها میشوند؛ اگر معشوقشان برکه آبی باشد، زمانی که آب، زلالی و جذبه و صفای خود را از دست دهد، امیدشان تمام میشود. اگر هم چشمه ای چشم نواز، معشوقت شود، هرگاه چشمه، خشک شود و دارایی خود را از دست دهد و خود را به دست خاطرات بسپارد، دیگر امیدت به آخر خط خواهدرسید؛ یا خواهی مرد یا عشقت تغییر خواهدکرد. حال فرض کن معشوق کسی، باشد؛ به وسعت دریا و آرامش او و بیکرانی قلبش خواهدشد. دریا تمام شدنی نیست. تکراری شدنی نیست. و دلزدنی نیست... مولایم زین العابدین فرموده است: «[ای خدایم!]... رسیدن به منزلگاه عشق تو، آرزوی تمام وجود من است... پس تو خودت مونس من باش و خودت، تمام دنیا و آخرت من باش» وقتی عشقت، همانی باشد که تمام عالم، ذره ای از دریای آرامَش باشد، امید تو هم بینهایت خواهدبود... تمام نخواهدشد... به پهنای تمام عالم وجود، به امیدوار خواهی بود. داستان عشق ، عشق برکه و چشمه و رودهای تمام شدنی نیست... @mhmm110