#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
روزی در محوطه پایگاه مشغول کندن علف های هرز بودم ، و با بیل اطراف درخت ها را تمیز می کردم ،
فرمانده پایگاه که آن موقع درجه سرهنگی داشت در حین عبور مرا دید ، بدنم خیس عرق بود ، آمد جلو و سلام کرد و گفت ،
بابا جان چه کار می کنی !؟
گفتم ، جناب سرهنگ دارم اطراف درخت ها را بیل می زنم !
ایشان دفتر یاداشتی که دستش بود به من داد و بیل را از من گرفت و بدون توجه به نگاه تعجب آمیز پرسنل که از آنجا عبور می کردند ، شروع به بیل زدن کرد....
#شهید_عباس_بابایی
🕊|🌹
@masjed_gram