🏝دوباره بوی دلنشینِ سحرهای چراغان در کوچه‌های شهر پیچید... دوباره هیاهوی آشنای افطارها در رگ‌های خسته‌ی خیابان‌ها، حس خوب بهشت را جاری کرد... دوباره نوای سبز "ربنا" آسمان دنیا را غرق شکفتن کرد... من اما، دریغ و حسرت و افسوس... از جای خالی شما کنار سفره‌های بی ریای منتظران... از بغض مداوم و عطشناک ِ دم دمای غروب در هُرم فراقتان... کاش می‌آمدید پدر... کاش همین رمضان می‌آمدید و ما بالای سفره.های افطار، میهمانتان می‌کردیم... آه پدر... چه رمضانی می‌شود اگر بیایید...🏝