شهید هادی: پرویز (کمیل) ایمانی در سال ۱۳۴۵ در روستای ممشی از روستاهای همجوار کارمزد سوادکوه به دنیا آمد. در او (ابراهیم) در شرکت ذغال سنگ البرز کارمی کرد و در کنارآن به کشاورزی و دامداری نیز اشتغال داشت. کمیل پس از پشت سرگذاشتن دوران طفولیت، در سال 53 تحصیلات ابتدایی را درمدرسه روستای ممشی آغاز کرد و سه سال اول تحصیلی را در آن گذراند. با جابجایی خانواده به روستای بالا زیراب سوادکوه سال چهارم و پنجم ابتدایی را در دبستان بالازیـرآب پشت سر گذاشت. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال سوم دبیرستان مشغول تحصیل بود که در سال 60 ترجیح داد درس را رهاکند و عازم جبهه شود. از آن سال به بعد به طور مداوم از طرف بسیج سوادکوه در جبهه ها و مناطق عملیاتی حضور می یافت. کمیل در مهر سال 62 در کامیاران بر اثر اصابت تیر به پایش مجروح شد و در آذر سال62 به عضویت رسمی سپاه در آمد و در مراسمی به اتفاق سی نفر از رزمندگان عضو لشکر 25 کربلا از دست محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه لباس سپاهی را دریافت وبه تن کرد. از همان زمان به عنوان مربی و مسئول واحد تخریب در گردان تخریب لشکر 25 کربلا مشغول به کار شد. در سال 63 برای گذراندن دوره آموزشی تخصصی فرماندهی در سپاه یکم ثارالله روانه تهران شد. بعداز گذران دوره آموزشی با مدرک فوق دیپلم نظامی در سمت جانشین فرمانده گردان تخریب در عملیات بدر حضور یافت. در اوایل سال64 با خانم زینب براری در مراسمی بسیار ساده و مذهبی ازدواج کرد. با تولد اولین فرزندش در سال 65 او را مطهره نامید و در بهمن 65 به همراه همسر و فرزندش عازم اهواز شد و پس از اسکان خانواده اش در خانه های سازمانی به مناطق عملیاتی رفت و در عملیات کربلای 6 شرکت کرد. 💐💐💐💐 کمیل در 7 اسفند 66 در منطقه مریوان وصیت نامه ای نوشت ودر آن دیدگاهها و نظرات خود را به روشنی برروی کاغذ آورد. کمیل فرمانده گردان بود و برادرش یارعلی در گردان تحت فرماندهی او به عنوان رزمنده حضور داشت امّا هیچ فرقی بین برادرش و دیگر رزمندگان قایل نبود. تواضع و فروتنی او در کنار شجاعت و دلیری در هنگامه نبرد مثال زدنی بود. در عرصه های خطر پیشقدم می شد و حاضر بود خودش را در معرض خطر قرار دهد اما به رزمندگان دیگر آسیبی نرسد. نقل است که روزی در جریان عملیات شناسایی در خط مقدم به هنگام عبور از میدان مین دشمن در نزدیکی کارخانه نمک شهر فاو ، هنگامی که دشمن پس از شناسایی آنان اقدام به شلیک خمپاره کرد، کمیل به سرعت خود را روی مینی که نزدیکی گروه شناسایی قرار داشت و آنها آن را ندیده بودند ، انداخت تا مباد افراد گروه با مین برخورد کنند. وی در طول سالهای حضور مستمر در جبهه وعملیاتها به عنوان یکی از شجاع ترین، خستگی ناپذیرترین ، دلیرترین و در عین حال متواضع ترین فرماندهان معروف بود. در تیرماه سال65 در عملیات کربلای 1 فرماندهی گردان تخریب را به عهده گرفت و در شورای فرماندهی لشکر 25 کربلا عضویت داشت در سال 66 در عملیات والفجر 10 در حلبچه شیمیایی شد. سپس در آخرین عملیات تهاجمی ایران به نام بیت المقدس 7 در شلمچه ، بیست و چهار ساعت قبل از پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی شرکت کرد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 نحوه شهادت کمیل در 28 خرداد 67 به هنگام نصب پل ارتباطی بر اثر اصابت ترکش از ناحیه کمر قطع نخاع شد و به دنبال آن با اصابت ترکـش به قسمتی از قلب به شدت مجـروح گـردید، بلافاصله در بیمارستانی در اهواز بستری شد. پس از مدتی از اهواز به بیمارستانی در شیراز انتقال یافت. پس از آن هم به بیمارستان بوعلی ساری منقل شد. اما سـرانجام کمیل ایمانی در تاریخ 19 تیر67 بر اثـر شدت جراحات به درجـه شـهادت رسید . او در طول مدت حضور در جبهه بیش از 6 بار مـجروح شد. پیکر او در گلزار شـهـدای عبدالحسن زیـرآب سوادکوه به خاک سپرده شد. پس از شهادت کمیل دومین فرزند دختر او متولد شد که نام او را معظمه نهادند. اطـلاعات مـزار محل مزار شهید : _ شهر محل دفن : _ تاریخ تولد: 1345 تاریخ شهادت : 1367 سن در زمان شهادت :22 سال پیکر او در گلزار شـهـدای عبدالحسن زیـرآب سوادکوه به خاک سپرده شد. وصیت نامه شهید کمیل ایمانی بسم الله الرحمن الرحیم الذین اصابتهم مصیبه قالوا انا الله و انا الیه راجعون آنانکه چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شدند صبوری پیشه گرفته و گویند ما به فرمان خدا آمده و بسوی او رجوع خواهیم کرد. (قرآن کریم) اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد (ص) رسول الله و اشهد ان علی ولی الله شهادت می دهیم که خدا یکتاست و محمد(ص) بنده و رسول خدا و علی (ع) حجت و محبوب خداست.