📚 نظریات را فقط در کتابها نخوانید بلکه در سپهر شخصیت نظریه پرداز و جامعه جستجو کنید‼️ روایت 1️⃣ دکتر قمی در کتاب «علل دوری غرب از معنویت» ریشه فلسفی دورشدن غرب از جریان معنوی را دیدگاه های فلسفی دکارت و کانت برشماری میکند. رویکردهایی که با اصالت بخشی به انسان در قالب گزاره کوجیتو «می‌اندیشم پس هستم » و همچنین برهان اخلاقی - و نه عقل نظری - کانت برای اثبات وجود خدا در بلندمدت، ریشه های انسان محوری را تثبیت و الهیات را تضعیف می نماید. اما بررسی تاریخی در خصوص این دو فیلسوف نشان می دهد که اتفاقاً انگیزه نظریه پردازی فلسفی آنها، پرهیز از موج شک گرایی مدرن وتضعیف جریان دینداری بوده است. حاکمیت غیرمنطقی کلیسا و گرایش مردم به ناکارآمدی دین در عرصه حکمرانی، منجر به دوری از اصل دینداری می شد که این فیلسوفان در تلاش بودند تا بن مایه های خداشناسی را به گونه ای متفاوت صورت بندی کنند. روایت 2️⃣ یکی از پزشکان نقل می کرد که فلسفی ترین پرسش ها را من از بیمارانی می شنوم که امیدی به زندگانی ندارند و از من می پرسند که : «آقای دکتر، چرا من؟» سوالی که ظاهرا فلسفی و عقلی است و پاسخی مبتنی بر مساله شرور و عدالت الهی دارد و هر دانش آموخته کلام و فلسفه می تواند بدان پاسخ دهد. اما هیچ یک از این پاسخ ها آن بیمار را راضی نمی کند چراکه ریشه سوال او بیش از اینکه یک «شک فلسفی» باشد یک «برونداد روانشناختی» است.🤔 ✅در بررسی هر نظریه و دیدگاهی، برای جدی گرفتن دیدگاه به نظر می رسد که باید علاوه بر متن نظریه، «بسترهای تاریخی» و «بسترهای روانشناختی» آن دیدگاه را نیز بررسی کرد. در طول تاریخ چه بسیار دیدگاه های اجتماعی و الهیاتی که ریشه در کنش ها و واکنش های اجتماعی یا فردی داشته، اما در طول تاریخ بدون در نظر گرفتن این لحاظ، مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته، ساعت ها بر روی آن کار می شود و طرفدارانی را نیز جذب می نماید. برخی از این دیدگاه ها، منجر به «تکثر غیرحقیقی دیدگاه های علمی» گردیده و مسیر شناخت فطری مسائل پیرامونی را از انسان سلب می کند. یکی از نمونه های آن دیدگاه های فروید در تقلیل گرایشات انسانی به مسائل جنسی است که بررسی روانشناختی و تاریخی این دیدگاه نشان می دهد که چرا چنین امتدادات از یک فرد می بایست بیان شود. 🆔 @m_rahmani_g