✅شعر طنز.... 😂😂😂 بگفتند تا ساعت هشت اذان همه حمله كردند پير و جوان به هنگام افطار هر پيرزن شود جنگجويي قوي و خفن يكي بربری را به دندان كشيد يكي بره اي را چو گرگي دريد به يك آن بشد محو ديس پلو بشد قيمه بر روي سفره ولو يكي نسل خرما بكند از زمين بغل دستي اش زد به فرق و جبين يكي چاي شيرين بزد با پنير به زندان دل، مرغ ها كرد اسير! يكي يك تنه كاسه اي دوغ خورد فشارش بيافتاد و گويا كه مرد تو گويي مغول حمله كرده است باز به هر خوردني دست هايي دراز چه خوش گفت آن پير روشن ضمير كه بايد تو باشي به نفست امير بود روزه قلاده اي بهر نفس كه بايد به دستت شود خار و حبس بكن وقت افطار آن را مهار و الا شود روي كولت سوار اگر "عاصی" از اين شكم وارهي تو را گويمت برتر از صد شهي... 😁😁😁 @maaah_313