⚫️ مقتل حضرت سلام الله علیه به نقل از تفسیر عیاشی 🔻عیاشى در تفسیر خود از زرقان روایت کرده است که ابن ابى داوود از مجلس معتصم غمگین به خانه آمد، از سبب اندوه او سؤال کردم، گفت: امروز از فرزند رضا علیه‌السّلام در مجلس خلیفه امرى صادر شد که موجب رسوائى ما گردید، زیرا که دزدى را نزد خلیفه آوردند، خلیفه امر کرد که دست او را قطع کنند... پس متوجّه امام محمّد تقى فرزند امام رضا علیه‌السّلام شد ...حضرت فرمود: باید چهار انگشت او را قطع کنند و کف او را بگذارند که به آن عبادت پروردگار خود کند، و دلیلى چند گفت که ما جواب او نتوانستیم گفت، و بر من‏ حالتى گذشت که گویا قیامت من برپا شد، و آرزو کردم که کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و چنین روزى را نمى‏دیدم. زرقان گفت: بعد از سه روز ابن ابى داود نزد خلیفه رفت و با او در پنهان گفت که خیر خواهى خلیفه بر من لازم است، و امرى که چند روز قبل از این واقع شد مناسب دولت خلیفه نبود ...و این خبر در میان مردم منتشر شد، و حجّتى براى شیعیان و موالیان او گردید. او چون این سخن را شنید، رنگ شومش سرخ شد و نایره کفر و حسد و نفاقش مشتعل گردید و گفت: خدا تو را جزاى خیر دهد که مرا آگاه گردانیدى بر امرى که غافل بودم از آن، پس روز دیگر یکى از نویسندگان خود را طلبید و امر کرد آن حضرت را به ضیافت خود دعوت نماید و زهرى در طعام آن حضرت داخل کند، آن بدبخت حضرت را به ضیافت طلبید، حضرت عذر خواست و فرمود: مى‏دانید که من به مجالس شما حاضر نمى‏شوم، او مبالغه کرد که در مجلس ما امرى که منافى طبع شریف شما باشد نخواهد بود، و غرض اطعام شماست، و یکى از وزراى خلیفه آرزوى ملاقات شما دارد و مى‏خواهند که به نصیحت شما مشرّف شود. پس چندان مبالغه کرد که آن امام مظلوم به خانه او تشریف برد، چون لقمه‏اى از طعام او تناول کرد، اثر زهر در گلوى خود یافت و برخاست، او بر سر راه حضرت آمد و تکلیف ماندن کرد، حضرت فرمود: آنچه تو با من کردى اگر در خانه تو نباشم از براى تو بهتر خواهد بود، و بزودى سوار شد و به منزل خود مراجعت کرد. چون به منزل رسید، اثر آن زهر قاتل در بدن شریفش ظاهر شد، و در تمام آن روز و شب رنجور و نالان بود تا آنکه مرغ روح مقدّسش به بال شهادت بسوى درجات سعادت پرواز کرد. 📚(تفسیر عیاشى 1/ 319) کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa