چون غَرَض آمد، هنر پوشیده شد....صد حجاب از دل به سوی دیده شد*. مولانا..... . *در بوستان سعدی روایتی هست. و دو بیت از بوستان سعدی در این باب هست*. که جوانی ابلیس را در خواب می‌بیند که و ابلیس را زیبا می بیند. چنانچه ممولا شکل ابلیس را زشت نقش می‌کنند. که قبلا شکلشو در دیوارها حمام‌ها و جاهای دیگر رشت دیده بود. یا اون نقشی که جوان از ابلیس در ذهن خودش داشته که بسیار زشت بوده. آن جوان در خواب به ابلیس می‌گوید که ما همیشه شما را شکل زشت دیده ایم. ابلیس از زبان سعدی این دو بیت را جواب می‌دهد. *شنید این سخن بخت برگشته دیو ... به زاری برآورد بانگ و غریو*... *که ای نیکبخت این نه شکل من است ... ولیکن قلم در کف دشمن است*.. ......................................... ندانم کجا دیده‌ام در کتاب .... که ابلیس را دید شخصی به خواب. به بالا صنوبر، به دیدن چو حور .. چو خورشیدش از چهره می‌تافت نور.. فرا رفت و گفت: ای عجب، این تویی ...فرشته نباشد بدین نیکویی تو کاین روی داری به حسن قمر ... چرا در جهانی به زشتی سمر؟ چرا نقش بندت در ایوان شاه ... دژم روی کرده‌ست و زشت و تباه؟ شنید این سخن بخت برگشته دیو ... به زاری برآورد بانگ و غریو که ای نیکبخت این نه شکل من است ... ولیکن قلم در کف دشمن است.. سعدی: علمی که تو را از تو نرهاند از جهل کمتر است ۰ 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی