🔶🔸اجازه نمی دهم سخنرانی کند.
در این زمان بود که امام سجاد علیه السلام بر آن خطیب فریاد زد و فرمود:ای خطیب وای بر تو! رضایت مخلوق را به وسیله غضب خالق خریدی. اینک جایگاه تو آتش است.
آنگاه حضرت به یزید فرمود :
آیا اجازه می دهی من هم با مردم سخن بگویم؟
⭕️یزید اجازه نداد.
❌معاویه پسر یزید به پدرش گفت :خطبه این مرد چه تاثیری دارد؟ بگذار هر چه می خواهد بگوید.
⭕️یزید در جواب پسرش گفت:آنان خاندان علم و فصاحتند می ترسم که خطبه او در شهر فتنه ایجاد کند.
مردم شام اصرار کردند اما یزید باز گفت :اگر او به منبر رود فرود نمی آید مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد.
❌به یزید گفته شد :این جوان چه می خواهد انجام دهد؟
⭕️یزید گفت:او از خاندانی است که در کودکی کامشان را با علم برداشته اند.
✅بالاخره در اثر پافشاری شامیان، یزید موافقت کرد که امام علیه السلام به منبر برود.
😭😭حضرت سجاد علیه السلام به منبر رفت و به شکلی سخنرانی کرد که چشم مردم گریان و قلب آنان ترسان شد.
بخشی از این سخنرانی را می بینید: