🌺 رويكرد عرفاني در تحليل بطون قرآن با تكيه بر آراي امام خميني(ره) 🖌 دكتر سيد محمدحسين ميري در اين رويكرد به جاي كند و كاو در الفاظ و عبارات، به بطون آن توجه مي‌شود و هدف آن بيان حالات نفس و يافته‌ها و مقامات عارف در انطباق با قرآن است؛ كه بدين جهت از آن به «تفسير انفسي» يا «آيات انفسي» در مقابل «آيات آفاقي» ‌تعبير مي‌كنند. 🔶 مباني تأويل عرفاني: ✅ 1. قرآن حقيقتي فراتر از واژه‌ها: قرآن‌پژوهان داراي تفكر عرفاني معتقدند قرآن داراي حقيقتي ماوراي الفاظ است كه به مقتضاي ظرفيت مخاطبان خود به صورت كنوني تنزل يافته است. امام خميني نيز قرآن را نزول يافته آن حقيقت متعالي مي‌داند و مي‌فرمايد: «قرآن... از مقوله الفاظ نيست، از مقوله اعراض نيست؛ لكن متنزلش كردند براي ما». اگر قرآن تنها همين واژه‌ها و صورت ظاهري بود اين تنزل تجلّي‌وار بر قلب رسول خدا(ص) مفهوم نداشت؛ پس صورت لفظي آخرين فرود قرآن است تا تعامل و فهم اين حقيقت امكان داشته باشد. اين واقعيت در جاي جاي مكتوبات امام خميني(ره) مشهود است. ✅ 2. ذو مراتب بودن قرآن و فهم آن: از منظر روايات، قرآن در وراي اين عبارت، از مراتب معنايي متعددي برخوردار است كه از آن به «ظاهر و باطن» تعبير شده؛ در نتيجه انسان‌ها به فراخور فهم علمي و سلوك عملي به مراتبي از آن معاني دست مي‌يابند كه مراتب نهايي فهم و تفسير قرآن در اختيار اهل بيت(ع) مي‌باشد؛ زيرا مخاطبان واقعي قرآنند. امام خميني(ره)در تبيين اين مبنا مي‌نويسد: «قرآن داراي منازل، مراحل، ظواهر و بواطني است كه پايين‌ترين مرحله آن در پوسته الفاظ و گورهاي تعينات قرار دارد، چنانكه در حديث آمده است: قرآن داراي ظاهر، باطن، حد و مطلع است». @maarefmags_ir امام خميني در تبيين تفاوت مراتب فهم از قرآن مي‌فرمايند: «... از كريمه شريفه: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا..» مثلاً اهل معرفت كيفيت سير و سلوك معنوي حضرت ابراهيم(ع) را ادراك مي‌كنند، و راه سلوك الي الله و سير الي جنابه را تعلّم مي‌نمايند و حقيقت سير انفسي و سلوك معنوي را از منتهاي ظلمت طبيعت كه به «جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ» در آن مسلك تعبير شده، تا القاي مطلق انّيت و انانّيت و ترك خودي و خود پرستي و وصول به مقام قدس و دخول در محفل انس، كه در اين مسلك اشارت به آن است «وجهّتُ وَجْهي للذّي فَطر السمواتِ...» از آن در مي‌يابند و ديگران از آن سير آفاقي و كيفيت تربيت و تعلّيم جناب خليل الرحمن امت خود را، ادراك كنند. و بدين منوال ساير قصص و حكايات، مثل قصه آدم و ابراهيم و موسي و يوسف و عيسي و ملاقات موسي و خضر، كه استفادات اهل معارف و رياضات و مجاهدات و ديگران هر يك با ديگري فرق دارد. و اهل‌بيت(ع) كه مخاطب واقعي قرآنند نهايي‌ترين مراتب فهم و عميق ترين ژرفاي معنايي قرآن ويژه آنان است.» ✅ 3. وضع الفاظ براي روح معنا: ئر نگرش عرفانی هر حقيقتي در ظاهر، مثال و نمونه تنزل يافته حقايق بالاتر است و لايه بيروني با لايه دروني در اصل و روح حقيقت شريكند؛ زيرا لفظ براي روح و معنا و حقيقت واحد وضع شده است كه در همه مراتب هستي به نحو حقيقت، نه مجاز به‌كار مي‌رود. بر اين اساس، روح معنا، بين همه مصاديق مشترك معنوي است؛ و مصداقي از مصاديق اين لفظ در هستي مادي تحقق دارد، نه آن كه منحصر در آن باشد؛ واژه‌هايي مانند: ميزان، لوح، قلم، عرش، كرسي، يد، وجه... . امام خميني مي‌فرمايند: «آيا در اثناء اشارات اولياء(ع) و كلمات عرفا (رضي الله عنهم) به گوش تو خورده است كه مي‌گويند: الفاظ براي روح معاني و حقيقت آن وضع شده است؛ آيا در آن تدبّر و تأمّل كرده‌اي؟ به جان خودم سوگند، تأمّل در آن از مصاديق قول معصوم(ع) است كه فرمود: يك لحظه فكر كردن بهتر از شصت سال عبادت است؛ زيرا اين اصل، كليد همه كليدهاي معرفت و اصل همه اصول فهم اسرار قرآني است...» ✅ 4. همانندي قرآن، جهان و انسان: در ديدگاه عارفان، انسان، قرآن و جهان، نمودهاي اسم اعظم خداوندند؛ بنابراين هستي، كتاب يا كتاب‌هاي الهي است كه در آن آيات و سوره‌هايي وجود دارد. هستي، قرآن تكويني و انسان، با همه كوچكي‌اش، همه هستي است. بنابراين انسان قرآن فشرده است. امام خميني: «عوالم وجود و كشور هستي از غيب و شهود، همگي كتاب است و آيات و كلام و كلمات؛ و آن را ابوابي است تنظيم شده و فصل‌هايي است مفصّل و كليدهايي است كه ابواب با آن باز مي‌شود و خاتمه‌هايي كه كتاب به وسيله آنها به پايان مي‌رسد و هر كلمه‌اي را حرف‌هايي و هر حرفي را زُبُري و بينّاتي است... . بدان كه انسان، تنها وجودي است كه جامع همه مراتب عيني و مثالي و حسّي است و تمام عوالم غيبت و شهادت و هر چه در آن است در وجود انسان پيچيده و نهان است».