5 - نصیب شدن طیّ اْلاَرْض 🗣️ فاضل محقق جناب آقای میزرا محمود مجتهد شیرازی، نزیل سامره - رحمة اللّه علیه - نقل فرمود از مرحوم حاج سید محمد علی رشتی که غالب عمرش را در ریاضات شرعی و مجاهدات نفسانیّه گذرانیده بود در اوقاتی که در مدرسه حاج قوام نجف، طلبه و مشغول تحصیل علم بودم در بین طلاب مشهور بود که شخص پاره دوزی که درب باب طوسی است «طیّ الارض» دارد و هر نماز مغرب را در مقام مهدی علیه السلام در وادی‌السلام می خواند و نماز عشا را در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام بجا می آورد؛ در صورتی که بین نجف و بیش از سیزده فرسنگ و تقریباً دو روز راه پیاده روی است. من خواستم این مطلب را تحقیق نمایم و به آن یقین کنم؛ پس با آن مرد صالح پاره دوز آمد و شد نموده و رفاقت کردم و چون رفاقتم با او محکم شد روز چهارشنبه به یکی از طلاب که با من هم مباحثه و به او اعتماد داشتم گفتم امروز برای کربلا حرکت کن و شب جمعه در حرم باش ببین رفیق پاره دوز را می‌بینی. چون رفت، غروب پنجشنبه با یک تأثری نزد رفیق پاره دوز رفتم و اظهار ناراحتی کردم. گفت تو را چه می شود؟ گفتم مطلب مهمی است که باید الان به فلان طلبه رفیقم برسانم و متأسفانه کربلا رفته و به او دسترسی ندارم. گفت مطلب را بگو خدا قادر است که همین امشب به او برساند؛ پس نامه ای ✉️ که نوشته بودم به او دادم، ایشان نامه را گرفت و به سمت وادی السلام رفت، دیگر او را ندیدم تا روز شنبه که رفیقم آمد و آن نامه را به من داد و گفت شب جمعه موقع نماز عشا رفیق پاره‌دوز به حرم آمد و آن نامه را به من داد . چون چنین دیدم یقین کردم که پاره دوز، طی‌الارض دارد. در مقام برآمدم که از او درخواست کنم که اگر بشود من هم دارای طی‌ّالارض گردم . پس او را به خانه ام دعوت کردم چون هوا گرم🥵 بود پشت بام رفتیم و گنبد مطهر حضرت أمیر علیه‌السلام نمایان بود؛ پس از صرف شام مختصری به ایشان گفتم غرض از دعوت این است که من یقین کردم شما طی الارض دارید و آن نامه ای که به شما دادم برای یقین کردن من بود. الحال از شما خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید که چه کنم تا طی الارض نصیب من هم بشود. تا این را شنید و دانست که سرّ او فاش شده، صیحه ای زد و مثل چوب خشک افتاد به طوری که وحشت😱 کردم و گفتم از دنیا رفت. پس از آنکه به حال خودآمد، فرمود ای سید! هرچه هست به دست این آقاست و اشاره به گنبد مطهر🕌 کرد و گفت و هر چه می خواهی از او بخواه. این را گفت و رفت و دیگر در نجف اشرف دیده نشد و هرچه تحقیق کردم دیگر کسی او را ندید. این داستان را از چند نفر دیگر از علمای اعلام شنیدم که همه از قول سیدرشتی مرحوم نقل کردند. مبادا خواننده عزیز تعجب کند و برایش گران باشد که این قضیه را باور کند؛ زیرا برای ائمه طاهرین(علیهم‌السلام)، طی الارض دادن به یکی از دوستانشان چیزی نیست و برای این مطلب نظیرهایی است که در کتب روایات ثبت است . ✓ از آن جمله در جلد 11 بحارالانوار، ذیل حالات امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل کرده از علی بن یقطین که رئیس‌الوزرای هارون و از شیعیان خالص بود و ابراهیم جمال کوفی سخت از او نگران و ناراحت بود. هنگامی که بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در مدینه وارد شد حضرت به او بی اعتنایی فرموده و فرمود تا ابراهیم از تو راضی نشود من از تو راضی نمی شوم، عرض کرد ابراهیم در کوفه است و من مدینه ام پس آن حضرت او را به اعجاز در یک لحظه از مدینه به کوفه، درب 🚪 خانه ابراهیم حاضر فرمود. ابراهیم را صدا زد، از خانه اش بیرون آمد، علی بن یقطین را حیران دید. علی گزارش کارش را به او گفت و او را از خود راضی ساخت بلکه صورت خود را زمین گذارد و او را قسم داد که پای خود را بر صورتم گذار تا امام علیه‌السلام از من راضی شود، بعد در همان لحظه به مدینه برگشت و امام علیه السلام از او دلشاد گردید. ✓ و مانند سیر دادن امام محمد تقی علیه السلام خادم مسجد رأس الحسین علیه‌السلام در شام را در یک شب از دمشق به کوفه و به مدینه و مسجدالحرام و برگشتن به جای خود و نظایر آن که ذکر آنها منافی وضع این رساله است؛ زیرا در اینجا تنها آنچه از اهل وثوق و اطمینان شنیده شده یا دیده شده نوشته می گردد نه آنچه در کتب ثبت شده و گاهی برای تأیید مطلب از آنها هم نقل می گردد . 🌐 @Mabaheeth