آن‌گاه امام در ادامۀ اين سخن و پس از ذكر تالى فاسدها به توضيح مسئلۀ اختيار پرداخته و به صورت بسيار شفاف و روشنى آن را بيان مى‌كند و مى‌فرمايد: «خداوند سبحان بندگانش را امر كرده و آنها را اختيار بخشيده و نهى كرده و برحذر داشته، تكاليف آسانى بر دوش آنان گذارده و هرگز تكليف سنگينى نكرده است. در برابرِ (اطاعت كم) پاداش كثيرى قرار داده و هرگز كسى از روى اجبار، او را نكرده و از روى اكراه اطاعت ننموده است»؛ (إِنَّ‌ اللَّهَ‌ سُبْحَانَهُ‌ أَمَرَ عِبَادَهُ‌ تَخْيِيراً، وَ نَهَاهُمْ‌ تَحْذِيراً، وَ كَلَّفَ‌ يَسِيراً، وَ لَمْ‌ يُكَلِّفْ‌ عَسِيراً، وَ أَعْطَىٰ‌ عَلَى الْقَلِيلِ‌ كَثِيراً؛ وَ لَمْ‌ يُعْصَ‌ مَغْلُوباً، وَ لَمْ‌ يُطَعْ‌ مُكْرِهاً) امام عليه السلام در اينجا اوامر و نواهى تشريعى را آميخته با صفت اختيار ذكر كرده و فضل الهى را نيز در سنگين نبودن تكاليف و افزون بودن پاداش‌ها بر آن افزوده است سپس در ادامۀ سخن سه تالى فاسد ديگر براى قول به جبر ذكر كرده و آن اين‌كه اگر واقعاً مردم مجبور باشند، ارسال رسل و انزال كتب آسمانى همه لغو و بيهوده است؛ زيرا نه نيكوكارِ مجبور را مى‌توان از نيكوكارى باز داشت و نه گنهكارِ مجبور را از . مى‌فرمايد: «خدا پيامبران را بيهوده نفرستاده و كتب آسمانى را براى بندگان عبث نازل نكرده است»؛ (وَ لَمْ‌ يُرْسِلِ‌ الْأَنْبِيَاءَ‌ لَعِباً، وَ لَمْ‌ يُنْزِلِ‌ الْكُتُبَ‌ لِلْعِبَادِ عَبَثاً) اصولاً اگر ما قائل به جبر باشيم تمام مكتب‌هاى اخلاقى و توصيه‌هاى علماى اخلاق فرو مى‌ريزد؛ زيرا كسانى كه كار غير اخلاقى را به حكم جبر انجام مى‌دهند هرگز گوششان بدهكار توصيه‌هاى علماى اخلاق يا برنامه‌هاى پيامبران الهى و دستورات كتب آسمانى نيست. در آخرين تالى فاسد مى‌فرمايد: «خداوند آسمان‌ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست را باطل و بى‌هدف نيافريده. اين گمان كافران است. واى بر كافران از آتش دوزخ»؛ (وَ لَا خَلَقَ‌ السَّمَاوَاتِ‌ وَ الْأَرْضَ‌ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً: «ذٰلِكَ‌ ظَنُّ‌ اَلَّذِينَ‌ كَفَرُوا، فَوَيْلٌ‌ لِلَّذِينَ‌ كَفَرُوا مِنَ‌ اَلنّٰارِ» ) يعنى آفرينش آسمان و زمين به حكم رواياتى كه سخن از تسخير آنها براى انسان‌ها مى‌گويند براى اين انسان است تا مسير حق را در پيش گيرد و راه تكامل را بپيمايد. اگر گفتار طرفداران جبر صحيح باشد آفرينش آسمان‌ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست باطل و بيهوده خواهد بود، چون انسان براى پيمودن راه تكامل اختيارى ندارد و مى‌دانيم تكامل جبرى تكامل نيست. اينكه امام - مطابق نسخۀ كافى - فرموده است: اين نظر، عقيدۀ بت‌پرستان و دشمنان رحمان و قائلان به قدَر و مجوس اين امت است اشاره به اين است كه مجوس قائل به ثَنَويّت و دوگانه پرستى بودند: يزدان را خداى خير مى‌دانستند كه صدور شر از او غير ممكن است و اهريمن را خداى شر كه صدور خير از او غير ممكن. حوادث و موجودات جهان را نيز به خير و شر تقسيم مى‌كردند؛ خيرات را به يزدان و شُرور را به اهريمن نسبت مى‌دادند و به اين ترتيب در مبدأ جهان هستى نيز قائل به جبر بودند و به طريق اولى، انسان‌ها را در افعالشان مجبور مى‌پنداشتند.