‮امام عليه السلام در اين كلام پرمعنا به سراغ استدلال‌هاى باطل مدعيان خلافت رفته و مى‌فرمايد: «عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مى‌شود؛ ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمى‌گردد؟»؛ (وَا عَجَبَاهُ‌! أَ تَكُونُ‌ الخِلاَفَةُ‌ بِالصَّحَابَةِ‌ وَ الْقَرَابَةِ؟) مرحوم سيد رضى بعد از روايت اين كلام مى‌گويد: «از آن حضرت شعرى در همين زمينه نقل شده است (خطاب به خليفۀ اوّل) مى‌گويد: (اگر تو به سبب شورا مالك امور مردم شدى اين چه شورايى است كه طرف‌هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى‌هاشم و ديگران) غايب بودند؟ و اگر از طريق قرابت با پيامبر در برابر مخالفانت استدلال كردى ديگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پيامبر سزاواتر و نزديك‌تر است» قالَ‌ الرَّضِيُ‌ وَ رُوِيَ‌ لَهُ‌ شِعْرٌ في هٰذَا الْمَعْنىٰ‌: فَإِنْ‌ كُنْتَ‌ بِالشُّورىٰ‌ مَلَكْتَ‌ أُمُورَهُمْ‌ فَكَيْفَ‌ بِهٰذٰا وَ الْمُشيرُونَ‌ غُيَّبٌ‌ وَ إنْ‌ كُنْتَ‌ بِالْقُرْبىٰ‌ حَجَجْتَ‌ خَصيمَهُمْ‌ وَ غَيْرُكَ‌ أوْلىٰ‌ بِالنَّبِيِّ‌ وَأَقْرَبٌ‌ ابن ابى‌الحديد معتقد است كه صدر اين كلام (قسمت قبل از شعر) خطاب به عمر است و دو بيتى كه در ذيل آن قرار دارد خطاب به ابوبكر است. (بسيارى ديگر از محققان نيز همين را پذيرفته‌اند) زيرا هنگامى كه ابوبكر به عمر گفت: دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم عمر در پاسخ او چنين گفت: «أنْتَ‌ صاحِبُ‌ رَسُولِ‌ اللّٰهِ‌ صلى الله عليه و آله فِى الْمَواطِنِ‌ كُلِّها شِدَّتِها وَ رَخائِها فَامْدُدْ أنْتَ‌ يَدَكَ‌ ؛ تو همراه پيغمبر در همه جا بودى در حالات شدت و سختى و آسانى، تو دستت را دراز كن تا من با تو بيعت كنم». على عليه السلام در پاسخ اين سخن مى‌گويد: اگر مصاحبت با پيغمبر سبب شايستگى او براى خلافت مى‌شود كسى كه همين مصاحبت را در طول عمر صلی‌الله علیه وآله (حتى پيش از اين‌كه ابوبكر اسلام بياورد) داشته است و افزون بر آن از خويشاوندان نزديك پيغمبر هم بوده شايسته‌تر است. سپس ابن ابى‌الحديد مى‌افزايد: اما آن دو بيت شعر خطاب به ابوبكر است؛ زيرا ابوبكر در برابر انصار در سقيفه استدلال كرده بود كه ما عترت رسول اللّٰه هستيم (و به همين دليل براى خلافت شايسته‌تر از ديگران هستيم). عليه السلام در برابر اين استدلال مى‌فرمايد: اگر خويشاوندى تو به پيامبر دليل شايستگى توست، غير تو از تو به پيغمبر نزديك‌تر است. 👈 البته مى‌دانيم نه مصاحبت با رسول اللّٰه و نه خويشاوندى با آن حضرت هيچ يك براى خلافت و جانشين او كافى نيست؛ بلكه خلافت پيامبر مرهون شايستگى‌هاى علمى و اخلاقى فراوانى است كه جز در على عليه السلام وجود نداشت؛ ولى از آنجا كه آنها در برابر مخالفان خود به اين‌گونه مسائل يعنى مصاحبت و قرابت استدلال كردند اميرمؤمنان على عليه السلام مى‌خواهد با سخن خودشان دليلشان را باطل كند.