❒ سيّد رضى رحمه الله شأن ورودى براى اين كلام حكيمانۀ امام عليه السلام نقل مىكند و مىگويد: «روايت شده است كه در ايام خلافت عمر بن الخطاب، نزد او از زيورهاى كعبه و كثرت آن سخن به ميان آمد.
◣ گروهى (به عمر) گفتند: اگر آنها را مىگرفتى (و مىفروختى) و با آن، لشكرهاى مسلمين را مجهز مىساختى، أجر آن بيشتر بود. كعبه چه احتياجى به اين زيورها دارد؟
◣ به دنبال آن، عمر تصميم به اين كار گرفت و از اميرمؤمنان عليه السلام دراينباره سؤال كرد»؛ (
وَ رُوِيَ أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِي أَيَّامِهِ حَلْيُ الْكَعْبَةِ وَ كَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ كَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ الْكَعْبَةُ بِالْحَلْيِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِكَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام)
❒ «امام عليه السلام در پاسخ او فرمود: اين قرآن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد در حالى كه چهار نوع مال وجود داشت:
اموال مسلمانان، كه آنها را (طبق دستور قرآن) به عنوان ارث مطابق سهام خاص در ميان ورثه تقسيم فرمود، و
فىء (غنائمى كه از طريق جنگ يا غير جنگ به دست آمده بود)، كه آن را بر مستحقانش تقسيم كرد، و
خمس، كه آن را در موارد خود قرار داد، و
صدقات (زكوات)، كه آن را در آنجا كه لازم بود قرار داد (و در ميان مستحقانش تقسيم فرمود)
🕋 و در آن زمان زيورهاى كعبه وجود داشت و خدا آن را بر همان حال باقى گذاشت (و حكم خاصى براى تقسيم آن بيان نكرد) و اين امر نه از روى فراموشى بود و نه به دليل مخفى بودن مكان آن؛ بنابراين تو نيز آن را بر همان حال كه خدا و پيامبرش آن را قرار دادهاند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر كن)»؛ (
فَقال عليه السلام: إنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ؛ وَ الْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ؛ وَ الْخُمْسُ فَوَضَعَهُ اللّٰهُ حَيْثُ وَضَعَهُ؛ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللّٰهُ حَيْثُ جَعَلَهَا. وَ كَانَ حَلْيُ الْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ، فَتَرَكَهُ اللّٰهُ عَلَى حَالِهِ، وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً، وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْه مَكاناً، فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ) .
◣ هنگامى كه عمر گفتار امام عليه السلام را شنيد عرض كرد: «اگر تو نبودى رسوا مىشديم. و زيورهاى كعبه را به حال خود واگذاشت»؛ (
فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاكَ لَافْتَضَحْنَا وَ تَرَكَ الْحَلْيَ بِحَالِهِ)
امام عليه السلام در واقع براى پاسخگويى به مشكل زيورآلات كعبه از دليل روشنى استفاده كرد و فرمود كه «هر گاه به قرآن مجيد مراجعه شود تكليف تمام اموال، چه اموال خصوصى و شخصى و چه اموال بيتالمال روشن شده است». دربارۀ اموال شخصى، حكم ارث به شكل مبسوط در سورۀ «نساء» آمده و دربارۀ اموال عمومى مانند خمس، در آيۀ 41 سورۀ «انفال» و در مورد حكم زكات، در آيۀ 60 سورۀ «توبه» و دربارۀ غنائم كه به صورت فىء وارد بيتالمال مىشود در آيۀ 7 سورۀ «حشر» حكم آمده است. ولى با اينكه زيورآلات و اموالِ متعلق به كعبه، كم نبوده است با اين حال قرآن سكوت اختيار كرده و اين سكوت هرگز به معناى فراموشى و از قلم افتادن نيست؛ بلكه مفهومش اين است كه بايد در اختيار كعبه باشد.
اين همان چيزى است كه گاه در اصول فقه، از آن به اطلاق مقامى تعبير مىشود و سكوت در مقام بيان، نشانۀ عدم ثبوت حكم و يا نشانۀ ثبوت حكم خاصى مىگردد.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭───
│ 🌐
@Mabaheeth
╰──────────