آنگاه در ادامۀ اين سخن مىفرمايد: «مدت كوتاهى اين دو لشكر با هم جنگيدند و اين كار به سرعت انجام شد؛ درست به اندازۀ توقف ساعتى (و ضحاك و لشكرش درمانده و پراكنده شدند) و در حالى كه مرگ به سختى گلويش را مىفشرد نيمه جانى از معركه به در برد و از او جز رمقى باقى نمانده بود و با سختى و مشقّت شديد از مهلكه رهايى يافت»؛ (فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلَا وَ لَا، فَمَا كَانَ إِلَّا كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّىٰ نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ ، وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ الرَّمَقِ، فَلَأْياً بِلأْيٍ مَا نَجَا).
فراموش نبايد كرد كه اين ماجرا در خطبۀ 29 نيز به آن اشاره شده و آن خطبه و اين نامه با يكديگر هماهنگ است. تعبير به «كَلَا وَ لَا» به معناى اين است كه اين كار به سرعت انجام گرفت هماهنگ تلفظ كردن «لا و لا» و در بعضى از تعبيرات در كلمات عرب «لا و ذا» گفته مىشود و هر دو اشاره به همان كوتاهى زمان است كه در فارسى به جاى آن مىگوييم: مانند يك چشم بر هم زدن.
تعبير به «بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ» - با توجّه به اينكه مُخنّق به معناى گلوگاه است كه اگر آن را فشار دهند انسان خفه مىشود - اشاره به اين است كه لشكريان امام عليه السلام ضحّاك را تا پاى مرگ پيش بردند به گونهاى كه جز رمقى از او باقى نمانده بود؛ اين تعبير هم در عربى معمول است و هم در فارسى كه وقتى شخصى را تحت فشار شديد قرار مىدهند مىگويند: گلويش را فشرد.
📖 قابل توجّه است كه ابراهيم ثقفى در كتاب الغارات ماجرايى را نقل مىكند كه تفسيرى است بر جملۀ امام عليه السلام: «وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ الرَّمَقِ؛ جز رمقى از ضحاك باقى نمانده بود» مىگويد: هنگامى كه ضحاك از دست فرماندۀ لشكر على عليه السلام «حجر بن عدى» فرار كرد شديدا تشنه شد، زيرا شتر حامل آب را گم كرد...