دهم و یازدهم | عمران بن عبداللّه بن سعد اشعری قمی و برادرش عیسی بن عبداللّه است » که هر دو از اجلاء اهل قم و از دوستان حضرت صادق علیه السلام و از محبوبین آن حضرت بوده اند و حضرت ، ایشان را خیلی دوست می داشت و هر وقت بر آن حضرت به مدینه وارد می شدند از ایشان تفقد می فرموده و احوال اهل بیت و اقوام و خویشان و بستگان آنها را می پرسیده ، و وقتی عمران بر حضرت صادق علیه السلام وارد شد آن جناب از او احوال پرسی فرمود و با او نیکویی و بشاشت فرمود؛ چون برخاست برود ( حمّادناب ) از آن حضرت پرسید که کیست این شخص که این نحو با او نیکویی کردید؟ فرمود: این از اهل بیت نجباء است ، یعنی از اهل قم که اراده نمی کند ایشان را جبّاری از جبابره مگر آن که خدا او را در هم می شکند. و روایت شده که وقتی آن حضرت میان دیدگان عیسی را بوسید و فرمود: تو از ما اهل بیت می باشی. و این عمران همان است که حضرت صادق علیه السلام از او خواسته بود که چند خیمه ⛺ برای آن حضرت درست کند، او درست کرد و آورد در منی برای آن جناب نصب نمود، یک خیمه زنانه و یک خیمه مردانه و یک خیمه برای قضای حاجت ، چون حضرت صادق علیه السلام با اهل بیت خود وارد شد، پرسید این خیمه ها چیست ؟ گفتند: عمران بن عبداللّه قمی برای شما درست کرده ، حضرت در آنجا نازل شد و عمران را طلبید و فرمود: این خیمه ها به چند از کار درآمده ؟ گفت : فدایت شوم کرباسهای آن از صنعت خودم است و من اینها را برای شما به دست خود درست کرده ام و به رسم هدیه برای آن حضرت آورده ام و دوست دارم فدایت شوم قبول فرمایید و من آن مالی را که فرستاده بودید برای این کار رد کردم؛ پس حضرت دست او را گرفت و فرمود: سؤال [ درخواست ] می کنم از خدا که بفرستد بر محمّد و آل محمّد و آنکه تو را و عترت تو را در سایه رحمت خود درآورد روزی که سایه نباشد جز سایه او. و پسر عمران ( مرزبان ) از راویان اصحاب ابوالحسن الرضا علیه السلام و صاحب کتاب است وقتی خدمت آن جناب عرض می کند که سؤال می کنم شما را از اهم امور نزد من آیا من از شیعه شما می باشم ؟ فرمود: بلی ، گفت : اسم من مکتوب است نزد شما؟ فرمود: بلی .