خلاصۀ جلسۀ بیست و ششم: 18/1/1398 _ این سؤال جدّی را همیشه از خودتان بپرسید: چرا برخی از دانشمندان؛ بویژه دانشمندان فیزیک، زیست شناسی و شیمی پس از مطالعات و تحقیقات خویش به انکار خدا می‌رسند و برخی دیگر از دانشمندان بویژه در همین سه رشته، پس از مطالعات و تحقیقات خویش نه تنها به انکار نمی‌رسند؛ بلکه اعتقادشان به خدا بیشتر هم می‌شود؟ _ بنده معتقدم یکی از دلایل اصلی این تفاوت به شخصیت تربیتی این دانشمندان برمی‌گردد. این یک ادّعاست؛ ولی شاید ارزش مطالعه و تحقیق بیشتر را داشته باشد. _ هر چه هست، این نکته نیازی به اثبات ندارد که قرآن به شدّت تأکید دارد که انسان، از مطالعۀ اجزاء عالم به توحید می‌رسد. اگر کسی مطالعه کرد و به توحید نرسید، باید عیب کار را پیدا کرد. _ برخی، وقتی می‌بینند که عده‌ای از دانشمندان پس از مطالعۀ عالم به الحاد رسیده‌اند، از کار کردن در بارۀ توحید با گرایش مطالعۀ عالم، احساس نگرانی و ترس می‌کنند و به استدلالات فلسفی محض بسنده می‌کنند. بسنده کردن به آن استدلالات، خلاف روش قرآن است. _ حواسمان باشد که وقتی به صورتِ مثلا علم، دانشمندانی از عدم ارتباط نظم حاکم در میان اجزاء عالم با یک وجود برتر و متعالی سخن می‌گویند، خواسته یا ناخواسته ربوبیت الهی را نسبت به همۀ عالم انکار می‌کنند. اگر این ربوبیت انکار شد، دیگر دلیلی برای استخراج نقشۀ تربیت از میان متون الهی باقی نمی‌ماند. _ آیات 95 تا 99 سورۀ انعام ما را به مطالعۀ خلقت و رابطۀ تعریف شدۀ میان اجزاء آن دعوت می‌کند. سپس در آیۀ 102 می فرماید: ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَى‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَیءٍ وَكِيلٌ(102)اين است خدايى كه پروردگار شماست، جز او معبودى نيست، آفريننده همه چيز است، پس تنها او را بپرستيد، و او نگهبان و مدبّر و متولّى نظام هر چيز است. _ یک بار دقّت در آیات مذکور تدبّر کنید.