خلاصۀ جلسۀ سی‌ام:30/1/1399 _ اگر کسی به آیات قرآن توجّه کند،‌ متوجّه می‌شود که ما خلقی داریم و جعلی. در برخی از موارد شاید بتوان گفت که جعل در معنای خلقت به کار رفته؛ امّا در موارد قابل توجّهی جعل به معنای اعطای یک ویژگی به یک مخلوق است. این جعل، غیر از خلق و از مظاهر ربوبیت است. _ هر چیزی که خدا جعل می‌کند، می‌شود عین حقیقت. حقّی فراتر از رب نیست. _ فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ؛ آن است خداوند، پروردگار حقّ شما (داراى همه اين صفات)! با اين حال، بعد از حق، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مى‏شويد؟!(سورۀ یونس/32) _ وظیفۀ علم کشف حقیقت است. علم اگر از حقیقت حرف نزند،‌ علم نیست. _ شما اگر معتقد به جعل شدید، باید بروید ویژگی‌هایی را که خدا در مخلوقات خودش قرار داده و بیان کرده پیدا کنید. اگر رابطه‌ای پیدا کردید که خدا آن را نفی کرده، نمی‌توانید آن را حقیقت بدانید؛ مثلاً خدا انجام گناه را برای درمان مسائل روحی جعل نکرده؛ پس کسی نمی‌تواند برای درمان، از گناه استفاده کند. یا این که خدا تکبّر را راه به دست آوردن جایگاه اجتماعی قرار نداده،‌ در حالی که برخی از راهکارهایی که برای به دست آوردن جایگاه اجتماعی معرّفی می‌شود، رسما تجویز تکبّر است.