به نـام خــدای مهربـــان
🔸سلام و احترام؛
"محفل" قسمت اول:
چند روز پیش حوالی ساعت یازده بود که استاد جوان آراسته پستی را در صفحه شخصیشان منتشر کردند. کاور پست عکس روی جلد مجله محفل بود. زمینه اش هم یک کتابخانه تقریبا بزرگ بود که کادر بندی دوربین اجازه دیدن طول و عرضش را نمیداد؛ زیر عکس نوشته شده بود "این را برای آینده آماده میکنیم".
"این را" یعنی محفل را و برای آینده آماده کردن، هزار جور معنی و مفهوم دارد برای خودش. وقتی مدیر مدرسه مبنا میگويد مجله ای را برای آینده آماده میکند یعنی یک همت همه جانبه پشتش هست، یعنی به یک تیم پای کار و درجه یک دلش گرم است، یعنی قرار است این تلاش رفته رفته بیشتر شود، یعنی مجله تازه اول راه است.
برای آینده آماده شدن، یعنی الان کودکی نوپاست که فقط وجود دارد، و قرار است تربیت شود، تقویت شود، قد بکشد و رشد کند، تا یک روزی بتواند بار سنگینی به دوش کشد.
وقتی قرار است چیزی برای آینده آماده شود، یعنی هنوز آن طور که باید و شاید آماده نیست بی شک، اما حضور دارد، وجود دارد!
محفل عزیز ما هست اکنون. از سرلاک و فرنی و پوره خوری در آمده، چند تا دندان نیش و آسیا درآورده و قدش به برخی سکوهای ادبی میرسد همین حالاش هم.
محفل عزیز ما نیاز به کف و سوت دارد، نیاز به حمایت، نیاز به یک عشق بی دریغ و بدون شرط، بی تاریخ و بی امضا! کودک نوپا و آینده ساز ما از مجلهی شماره پنج با موضوع "غذا" که داغ ترینش است، به فروش میرسد؛ با یک مبلغ معقول قدر خرید دو خودکار آبی و قرمز، یا دو چیپس نمکی و پیاز جعفری حتی! در عوض قدر تمام هفده هجده نفر اعضای تحریریه تجربه زیسته و حرف دارد برای گفتن!
🔅بازهم از محفل برایتان خواهم گفت...
✍کوثرعلیپور
لینک خرید مجله خدمت شما اما این را برای همه دوستانی که فکر میکنید دلشان برای فرهنگ و آیندهی ادبی و فرهنگی کشورمان میتپد بفرستید لطفا.
💠💠💠💠💠💠💠
https://yek.link/Mrarasteh
💠💠💠💠💠💠💠
🔸از اینجا عضو کانال تلگرامی محفل شوید، چهار شماره پیشین محفل کاملا رایگان در اختیار شماست.
@mahfelmag