.. پیش نگاه من تو مزن دست و پا حسین پا میکشی به سینه ی خاکها چراحسین؟ هر نیزه ای که آمده از نیزه دارها جا گشته روی پیکر تو بی هوا حسین اینگونه ای که ناله تو سر میکنی،بدان آتش زنی به پیکره ی کربلا حسین سوگند بر غمی که کمان کرد قامتت داغ تو قامتم کند آخر دوتا حسین عضوی ز پیکر تو نماندست بی نصیب از تیغ و تیر و نیزه و نعل ها حسین ای محرم دلم،تو ز جا خیز و خود ببین دیگر نمانده محرمی از بهر ما حسین نامحرمان به دور حرم حلقه میزنند وقتی که نیست،بهر حرم آشنا حسین آخرکجا رواست که از دشت کربلا ما را برند،کوفه و شام بلا حسین اسلام مولایی .