. ٢۵ ربیع الاول (ع) ----------- تا قلب شکسته ام حسن گفت از جود و کرامتت سخن گفت از بهر تو عشق سنگری بود صلح تو قیام دیگری بود تو مرد نبرد عرصه هایی سرچشمه ی سرخ کربلایی در جنگ عدو به خدعه رو کرد آمد - وَ نشست و گفتگو کرد ای راه تو چون سپیده روشن تحمیل تو گشت صلح دشمن آنان که به رنج تو فزودند از بهر تو فتنه ها نمودند آنان که به فتنه رهنوردند بنشسته و یاری ات نکردند آنان که به جبهه ی نفاق اند بر توطئه‌ غرق اشتیاق اند آنجا که دل تو بی معین بود صلح تو نجات اهل دین بود صلحی که حیات دین اسلام از او شده جاودان به ایام او نور الهی از ازل بود او مرد جهاد در جَمَل بود او در شب تیره همچو ماه است صفین به شجاعتش گواه است او بهر خدای خود ولی بود پرورده ی دامن علی بود از نور رخش سپیده بشکافت در مکتب عشق پرورش یافت در کشور جان و دیده شاه است فرمانده ی جنگ در سپاه است شمشیر ستم کُشی به کف داشت همواره پیام لاتَخَف داشت نخلی که به عشق ریشه اش بود مردی که جهاد پیشه اش بود لرزید همیشه با نوایش میدان نبرد زیر پایش این مرد دلاور مسلَم شد روز غریبی اش فراهم او را به غم و بلا سپردند سجاده ز زیر پاش بردند با دشمن او چو عهد بستند با توطئه حرمتش شکستند آنان که بجز جفا نکردند از بهر حسن چها نکردند دشمن که شرر به آن ولی داد دشنام به مرتضی علی داد در خانه ی خود نبود ایمن پوشید به تن هماره جوشن شد شاهد غم مدینه او را کشتند به زهر کینه او را ** محمود تاری «یاسر»✍ ...________________________ .