. . برکت این زندگی هم از محرم شد شروع می شود تحویل، هر سال جدیدم با حسین . سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار تا کجاها که نمیدانم رسیدم با حسین . گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین . نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین . کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم روز محشر، نزد زهرا روسپیدم با حسین . قطره ی اشک عزایش شست و شویم می دهد بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین .