.
#روضه_حضرت_زهرا ( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده🎤
من همنیجا دلم رفت مدینه مدینه مدینه ، یه شبی هم چند تا طفل 5 ساله با قد و نیم قد ، پشت سرِ بابا ایستادند ، به بدن مادر نماز خوندند ... ا ون شب علی خیلی غریب بود :
شمع خموشِ مارا
از خانه بردند
تابوتِ مادرم را
شبانه بردند
مدینه در نوایِ
اَمَن بُجیب است ؟
مادر به خانه برگرد ،
بابا غریب است ...
اما غربت امیرالمومنین آنجا نمایان شد ، وقتی بدن رو دفن کرد « تنها » ، با دستان پیغمبر ... خاک روی بدن ریخت ، وقتی روی قبر رو هموار کرد ، پرده ها کنار رفت ، دستش رو روی دستش زد ، علی چه کردی ؟ علی با دست خودت گُلت رو زیر خاک کردی ؟
سردارِ خیبره ، فاتح خیبره ، اما دیگه زانواش توان نداشت ... صحنه ای بچه ها دیدند ، جگرشون سوخت برای غربت بابا ، یه مرتبه دیدند بابا خم شد ، صورت روی قبر مادر گذاشت ، هی صدا میزنه فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... « نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ » فاطمه جان ، بلند شو ببین ، دیگه نفس علی بالا نمیاد ...
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#علیه_السلام
بگم یا علی ، مدینه صورت روی قبر فاطمه گذاشتی ، گریه کردی ، ناله زدی ، کربلا هم حسینت صورت رو صورت علی اکبرش گذاشت ، اما کربلا ، بدن ارباً اربا بود ، هی صدا میزد : وَلَدی وَلَدی وَلَدی ...
.👇