4_5792012090147343921.mp3
11.31M
سلام_الله_علیها ✍ ای تمام تار و پود مرتضی  وی همه بود و نبود مرتضی  خانه را عاری ز خوشحالی مکن  یار من پشت مرا خالی مکن  ای تمام عشق ای خونین جگر  یا بمان یا که مرا با خود ببر  ای تمام عشق بانوی علی  لرزه افتاده به زانوی علی  از سخن افتاده ای با من ولی  چشم بگشامن علی هستم علی  رفتنت خانه‌خرابم می‌کند  ماندنت چون شمع آبم می کند  ای مسیحای علی اعجاز کن  مشگل مشگل‌گشا را باز کن  ای کتاب عشق من بسته مشو  مثل مردم از علی خسته نشو فاطمه چشمان خود را باز کرد  با زبان دل سخن آغاز کرد  ای همیشه همنشین فاطمه  ای امیرالمؤمنین فاطمه ای که برارض و سما هستی امیر  جان زهرایت سرت بالا بگیر  این دل غمدیده را هم زنده کن  جان من یکبار دیگر خنده کن  آنکه باید دل غمین باشد منم  دل غمین و شرمگین باشد منم  خواستم یاری کنم اما نشد  ریسمان از دستهایت وا نشد ................ آمدی تو قد کشیده ..... *اما .... میروی قامت خمیده..... این سخن پیچیده هر جا ... مرتضی افتاده از پا ....