. هو بی قرار تو شدم بلکه قرارم باشی صیقلی بر دل پر گرد و غبارم باشی به همه دار و ندارم زده ام چوب حراج دوست دارم تو همه دار و ندارم باشی چشمِ دور از حرمم دیده ی یعقوب شده چه کنم ساقی چشمان خمارم باشی ؟ به ابالفضل دلم پیش کسی نیست حسین! عهد بستم تو فقط یار و نگارم باشی ز همه رانده شدم ، طرد شدم ، وا ماندم صنما! قول بده ایل و تبارم باشی تا دم مرگ من از روضه ی تو می گریم تا در آن لحظه که من جان بسپارم ، باشی در سراشیبی گودال سرازیر شدی که سراشیبی قبرم به کنارم باشی _امیرحسین ثابتی ✍ .