. ای پاره پاره پیکرت با خواهرت حرفی بزن آخِر چه آمد بر سرت؟ با خواهرت حرفی بزن ای مُصحَف خونین تنت غارت شده پیراهنت عمامه‌ات، انگشترت با خواهرت حرفی بزن ای باغبان باغ خون زخم تنت از حد فُزون کو لاله‌های پرپرت با خواهرت حرفی بزن برخیز و حالم را ببین رنج و ملالم را ببین ای خاک صحرا بسترت با خواهرت حرفی بزن لب واکن و قرآن بخوان از روضه‌ی هجران بخوان ای بر فراز نی سرت با خواهرت حرفی بزن ای جلوه‌ی دلدادگی ای نغمه‌ی آزادگی جاری شده از حنجرت با خواهرت حرفی بزن .