. میشود لطف خدا عائد مهمان خدا سفره را پهن کنید آمده مهمان خدا جمع کن دست تهی، کوه طلا از روی خاک چونکه یکدست شدند اینهمه آلوده و پاک باز تحویل گرفتند مرا مثل قدیم راه دادند مرا در نزده پیش کریم دوری از خانه ی او آتش جانم شده بود یازده ماه نبودم، نگرانم شده بود قیمتی تر شده عبدی که خریدار نداشت به گنهکاری من هیچکسی کار نداشت دو بهار آمد و غم از دل ما کاسته شد گُل اگر بود، به این سبزه هم آراسته شد هرچه را شَر شده خیرالعملش کرده علی اول سال، گدا را بغلش کرده علی دیده بوسی پدر، عیدی فرزند بد است برکت سال جدیدم، دم حیدر مدد است رطب سفره ام از نخل غم پنج تن است دم افطار، لبم تشنه ی ذکر حسن است بعد هر ذکر حسن، ذکر تو زیباست حسین گریه ی اول سالِ همه ی ماست حسین السلام ای سر صد چاک مصیبت دیده ای که بر گریه ی تو شمر و سنان خندیده تشنه بودی و فقط نیزه به خوردت دادند ریخته خون رگت روی لب خشکیده پیش مادر چه کسی موی تو را تابانده ماه، از پشت سرت روی زمین تابیده مرو ای سر، طرف دیر و کلیسا و تنور روی نیزه منشین، دختر تو ترسیده ✍ .👇