📋 باورم نمیشه که داری میری
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باورم نمیشه که داری میری
بعد از این دیدنت آرزوم میشه
باورم نمیشه تنهام بذاری
دیگه داشتنت داره تموم میشه
مگه ما قرار نبود با هم باشیم
دلم و آواره میکنی چرا؟!
مگه این یادگار فاطمه نیست؟!
پیرهنت رو پاره میکنی چرا؟!
بچههات پشت سرت دلواپسن
کوفه وایساده با نیزه روبهروت
بیا این وصیت مادرمه
بیا لبهام و بذارم رو گلوت
غصهم اینه از تو چیزی نمونه
هر کسی چیزی از اعضات ببره
یه کمی خودت سر و بالا بگیر
پنجش و نذار توو موهات ببره
دست و پا نزن که آروم بگیرم
دست و پا نزن که مُحتضر نشی
خنجر و نیزه و تیر دورت پره
دست و پا نزن که زخمیتر نشی
حالا که دیگه گذشت اما بدون
ته گودال جای مادرت نبود
کاری به طرز بریدن ندارم
خدایی خورجین جای سرت نبود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
#زمینه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرآن فاطمه شد زیر و رو «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
بارون سنگ ها از همه سو «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
خدا داره میبینه چقدر شلوغه گودال
حسین گیر افتاده، توو وسط این جنجال
کمتر اذیتش کنید، نزدیک سه ساعته توی گوداله
کمتر اذیتش کنید، چشم مادرش خیره سوی گوداله
کمتر اذیتش کنید، این هزار و چندمین زخم شمشیره
کمتر اذیتش کنید این هزار و چندمین صوت تکبیره
*شاعر:
#حسین_حاجی
.