غمگین بگیر بر دوش، تابوت یار خود را ای عشق می‌شناسی، خدمتگزار خود را باران و ابر بی تاب، چشم ستاره بی خواب حالا کجا بیابی، صبر و قرار خود را؟! در قتلگاه عشاق، از او نشان بجویید در رقص خون ببینید، نقش نگار خود را از تیر طعن و کینه، هرگز نمی‌هراسید بر روی دوش خود داشت، او چوب دار خود را بین سران سری بود، عمار دیگری بود ایمان خالصش داشت، وزن و عیار خود را اردیبهشت ما داشت، عطر فراق و ماتم با خود به آسمان برد، بوی بهار خود را هرگز کسی نفهمد، حال تو را مگر که از دست داده باشد، دار و ندار خود را اشک روان ما نیست آبی به روی آتش در قلب ما نهاده، سنگ مزار خود را ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم